برگزیدهها
بیشترین بازدید
چهار دهه جنایت
دیشب که خوابِ شاهِ، دلها به خواب دیدم
حرف از دهانِ شیرین، بس دلنشین شنیدم
میگفت آب جارو، کن خانه خوب نیکو
شمشیرِ بسته از رو، بر دشمنان کِشیدم
میگفت ز الرفاهی، آیَد به خانِقاهی
که گشته پادشاهی، روشن، سخن، خریدم
میگفت ولیِ عهدش، آیَد دوباره مهدش
بخشد به کام شهدش، طعمِ سخن چشیدم
میگفت که باش هشیار، آماده بهرِ پیکار
نزدیک گشته دیدار، دادش شهی نویدم
میگفت بگو ز سِحرم، از نورِِ رویِ چهرم
بهرِ وطن ز مِهرم، مِهر آفرین گزیدم
میگفت شَه ز شیران، از خیزشِ دلیران
برگردد او به ایران، میداد خوش امیدم
میگفت مثالِ گندم، بودم برایِ مردم
من پهلویِ دوم، چون اولی دویدم
میگفت به شاهیاری، برخیز کن که کاری
جان شد بکن نثاری، چون رهنورد مجیدم
میگفت حدیثِ مستان، از دخترانِ دستان
تا بر وطن پرستان، در خوابِ خوش رسیدم
میگفت کنارِ آویند، آنان که آرزویند
آنان که بس نکویند، دارند شاهکلیدم
دستم قلم گرفتم، با حالِ در شگفتم
این شعر را نوشتم، از خواب تا پریدم
م.ص
درویش
#جاویدشاه
- بازدید: ۳
افزودن دیدگاه جدید